سفر تابستونی
هفته قبل تعطیلات عید فطر با خاله ها رفتیم شمال
عزیزم اولین سفرت زمانی بود که تقریبا سه ماهه بودی بهمن 88 بود که همه دسته جمعی با مامانی خاله ها زندایی و دختراش و داماداش کلا سی نفزی می شدیم که رفتیم کیش خیلی خوب بود خیلی دختر خوبی بودی اصلا اذیت نکردی فدات شم عزیزم
پارسال هم کردستان و امسال هم تبریز پیش عمو سعید و بعد هم بانه و ... رفتیم همیشه تو مسافرت ها اخلاق خوبت باعث می شه که خیلی به همه خوش بگذره و با شیرین کاریات همه رو می خندونی
هفته قبل هم همبنطور
از وقتی حرکت کردیم شیطنت کردی و شیرین کاری
موقع رقتن تو ماشین با سوگند می رقصیدی و قر می دادی و ادای رقص بقیه رو در می آوردی
از دریا رفتنت بگم که تا چشت به اون همه آب افتاد نمی دونستی از خوشحالی باید چکار کنی با اینکه آب سرد بود ولی نمی شد جلوتو گرفت
بعد هم مشغول ماسه بازی شدی و کلی لذت بردی
چند مرتبه لباستو عوض کردم
امان از دست تو دختر شیطون
اط شیطونیات بگم تو جنگل سه هزار
وای سر و روت پر خاک بود همش خاک بازی و شیطنت بود واقعا دیگه از بس دنبالت دویده بودیم خسته شده بودیم و گذاشتیمت به حال خودت که بازیتو بکنی
البته می دیدی که ما حساس شدیم خودت خوشت می یومد و یه کارایی می کردی که بدوییم دنبالت و خودت می خندیدی و فرار می کردی می رفتی کنار بوته ها برگ می کندی و کردی دهنت