اولین جشن تولد
امروز از اولین جشن تولدم می نویسم
پارسال یعنی 7 آبان 89 بود که مامان مریم و بابا سیامک تصمیم گرفتن واسه اولین سالگردی که خدا منو بهشون داد جشن بگیرن
منم خیلی خوشحال بودم الانم که یادم می یاد خیلی خوب بود چون جمعمون جمع بود و مامانیم هم پیشمون بود خدا بیامرزتش
خلاصه اون روز من مریض شدم و حالم اصلا خوب نبود با اینحال مامان و بابا واسم یه کیک خریدن و منو بردن آتلیه واسه عکس
کمک اصلا حال و حوصلشو نداشتم اونم آخه می دونستن من مریضم و حال ندارم ولی کلی تلاش کردن که من بخندم و از م عکس بگیرن
خلاصه واسه اینکه فقط زود برگردیم خونه چندتا لبخند الکی زدم و عکسا تموم شد و تو راه رفتن به خونه ای وای
کیک از دست بابا جونم افتاد
بابا جونم هم مجبور شد واسه مهمونا که تو خونه بودن دوباره کیک بخره
رفتیم خونه و به مهمونا خیلی خوش گذشت ولی من بی حوصله بودم اینطوری
ولی خوب واسه تولد دو سالگیم تلافیشو در میارم و حسابی شلوغ کاری می کنم آخه الان هم به قول مامانم خیلی شیطون شدم هم خیلی قشنگ می رقصم هم خیلی شیرین کاری بلدم که همه رو می خندونم و بهشون خوش می گذره
اینم عکسای تولدم